داستان دایناسور
بعد از مشکلات فراوان چند ساله ی کشور آمریکا ، که سخت باعث بروز مشکلات فراوانی در این کشور شده بود ، سران و سیاست مداران این کشور تصمیم گرفتند . چاره ای بیاندیشند .آن ها در این راستا از تمام ثروت مندان و سرمایه داران بزرگ آمریکایی دعوت کردند تا ایشان در کلاسی توجیهی شرکت کنند ، تا شاید باعث تغییر نگرش آن ها نسبت به نوع زندگی شوند .
مسئولین برگزاری این کلاس توجیهی در بدو ورود سرمایه داران به کلاس، نشان ها ی کوچکی که عکس دایناسور روی آن حک شده بود . به سینه ی آ نها چسباندند و به آنها گفتند ، تنها کسانی که این نشان را روی سینه ی خود دارند ، می توانند در کلاس های پیش بینی شده شرکت کنند .
بعد از گذشت 3 روز و پایان یافتن این کلاس ها ، مسئولین برگزاری ، مصاحبه ای با شرکت کنندگان این همایش تدارک دیدند و نظر آن ها را در مورد این کلاس ها خواستار شدند .
او هم از مطالب ارائه شده در کلاس و خروجی آن بسیار تعریف و تمجید کرد ولی از یک مسئله بسیار ناراحت بود و عصبانی شده بود .او گفت : من که یکی از سرمایه داران بزرگ این مملکت هستم ،مالک 5 کارخانه بزرگ و دارای 10000 کارمند و کارگر ، چرا برای ورود به این کلاس ها باید از یک نشان کوچک بچگانه دایناسور استفاده کنم.
جواب مسئولین برگزاری بسیار جالب توجه بود .
آ نها در پاسخ به این سوال گفتند : اصلا دلیل اصلی برگزاری این کلاس ، همین نشان کوچک بچگانه دایناسور است .
دایناسور ها در 3000 سال پیش به علت این که نتوانستند خود را با محیط پیرامون خود سازگار کنند ،منقرض شدند ، آ نها نتوانستند در خود تغییر ایجاد کنند و به زندگی طبیعی خود ادامه دهند .
ما هم اگر همین گونه عمل کنیم و تغییر نکنیم ، به سرنوشت دایناسور ها دچار می شویم .
پس ما مجبوریم که تغییر کنیم ...